هنوزهم وقتی باران می اید،تنم رابه قطرات باران می سپارم می گویندباران رساناست شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند. |
|
بعضی ها را هرچقدر هم که بخواهی ؛
برچسبها: سبزیهِ حضورت را بدون شیرینی سمنو نمی خواهم.
برچسبها: بـازیگــوش مـــے شــَوم
برچسبها: درآغوش هم و در گوش هم نجوا کنیم....
هایم را بر گونه هایت میگذارم و بوسه بارانت میکنم...چشمانت را که باز میکنی خیر ترین صبح من است... برچسبها: بـــــــــــَر لَــــــــــــــب شـــــــن هایـ ساحلــــــــــــی ، همـــــــــاهنگ با
تلاطـــــــــــم دریــــــــــا ...
رهـــــــــــــا می شوم در آغــــــــــــوش تو ..
صـــــــــــدای هـــــــوهــــــــــوی باد ، همراه با دوستــــــــــــت دارم هایت ، در
گوشــــــــمـ می پیچــــــــد
و مــــــــــن مستـــــ می شــــــــوم با قطـــــــــره ای از دریـــــــــایی که در
آغوشــــــــــت داری ... برچسبها: ايــــــن شعــــــــر ها بروند بــــــه جـــهنم مــــن مجـــــنون آن لحظـــــه ام كـــه قلبـــــــت زيـــــــر ســــرم دســــتو پا بــــزند
برچسبها: از ماورای یک احساس قشنگ تپش های قلب تو را می شنوم
بر دل پائیزی من می باری و سیراب میکنی درختان دلم راکه بارور می شوند و شکوفه می دهنددر بهار دل
برچسبها: گریان شده دلم
همچون دخترکی لجباز پا به زمین می کوبد تـو را میخواهد فقط "تــــــــــــــــــو" را برچسبها:
آهـــآﮮ زمستــآלּ !
פـَــوآسَتــــ جَمــع بـــآشـב ... او ...
פـَـتّــی یڪــ "سـُـــرفــــﮧ" ڪُنــــב ...!!
![]() برچسبها: تماشایی است نگاه زیبایت
برچسبها: يه روز وقتي به گل نيلوفر نگاه مي کردم ترس تموم وجودمو برداشت که شايد منم يه روزمثل گل نيلوفر تنها بشم. سريع از کنار مرداب دور شدم. حالا وقتي که ميبينم خودم مرداب شدم دنبال يه گل نيلوفر مي گردم که از تنهايي نميرم و حالا مي فهمم گل نيلوفر مغرور نيست اون خودشو وقف مرداب کرده
بهار صبح کوفته و کوبيده سر به درگاه خاکين قلبم سائيد انگاه بود که در خود احساس ياس و نا اميدي داشتم در تجسس مونسي بودم که ناگهان نسيمي وزيد و پرده هاي پنجرهي قلبم را کنار زد و عطر آيين عشق را به خاکروبه هاي ديواره قلبم رساند. آنگاه بود که تو آمدي و مرا از کسالت رهائي دادي .پس اي عشق اي غريبه امروز با صبر و متانت به تو ميفهمانم که... دوستت دارم. برچسبها: آري عاشقم يک عاشق چشم به راه عاشقي که مدتهاست در غم انتظار نشسته است درآتش فاصله ها سوخته است در گلدان طاغچه تنهايي ها شکسته است و هماني که تمام درهاي دلتنگي ها بر روي او بسته است آري من همانم که به او مي گويند ديوانه به او مي گويندآواره من همانم که لحظه هايم را به ياد عشق مي گذرانم با ياد او اشک مي ريزم و در کوچه دلتنگي ها نام مقدس او را فرياد مي زنم فرياد مي زنم تا تمام پنجره هاي خاموش با فرياد من روشن شوند. برچسبها: شريك عشق تو شدن يعني همنفس شعر و ترانه شدن يعني چون ابري تيره به دريا زدن ديوانه شدن شريك عشق تو شدن يعني عاشقي به سان يك مجنوني يعني قطره باراني در دل كوير جاري شدن شريك عشق تو شدن يعني ديوانه وار عاشق شدن زدن به كوه و بيابان و سرمست لحظه ای دیدار تو شدن تا ابد شریک عشقت می مونم همسرم برچسبها: خوابیدن میان دستان تو
برچسبها: بیا تا مقدسترین عشق دنیا را به همگان نشان دهیم.
برچسبها:
من چه عاشقانه غم ها را دوست دارم
شاید تنها به دلیل هم درد شدن با تو
من چه عاشقانه ترس ها را دوست دارم
شاید تنها به دلیل هم آغوش شدن با تو
من چه عاشقانه غربت را دوست دارم
شاید تنها به دلیل گریبانت را کشیدن
من چه عاشقانه خود را به آتش می کشم
شاید تنها به جرم عاشق شدن تو
برچسبها:
دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن
دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق
برچسبها:
با تو ، به عشق تو ، یک قصه دیگر ، قصه من و تو.
ذهن فراموش شده ، اما از دل بیرون نمیرود و اعماق دل را میسوزاند!
میبینم که زندگی منی ، یک غروب شیرین ، از یک زندگی عاشقانه ، زندگی که عشقمان در
آن پا برجاست ، لحظه های گرمیست ، به گرمی آغوش مهربان تو !
سفید از این کتاب ، یعنی چند صباح دیگر تا …از عشق هم مردن.
دیوانه .
ایست از من و تو.
برچسبها: اگر عشقی در این زمانه باشد آن عشق تویی،
اگر یک با وفا در این دنیا باشد آن با وفا تویی.
.
عشقی
برچسبها: **غصه ی تو شادی من** غصه ی تو برای من شادی من برای تو دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو روزای خوب برای تو شبای بد برای من بیستای قرمز مال تو نمره ی رد برای من نتای رنگی مال تو شعر غم انگیز مال من بهارو عطرش مال تو برگای پاییز مال من گلای قرمز مال تو گلای پرپر مال من قصه ی اول مال تو حرفای آخر مال من شوق سفر برای تو درد سفر برای من رسیدناش برای تو فکر خطر برای من لذت خنده مال تو بارون گریه مال من صد آفرینا مال تو حرف گلایه مال من آتیش عشقم مال تو کتاب سوختن مال من عمر زیاد تو فال تو رنج زیاد تو فال من قصه طلایی مال تو موندن و ساختن مال من همیشه بردن مال تو همیشه باختن مال من تموم دنیا رو میدم صورت ماهت مال من سوار دور قصه هام من مال تو , تو مال من غصه ی تو برای من شادی من برای تو
برچسبها: چقدر دلم برايت تنگ شده
آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد
چشمانم را زنداني نگاهت کنم ![]() ![]() ![]() برچسبها:
اینروزها که هنوز نیستـنت را به هوای دوباره داشتنت ثانیه شماری میکنم ..
ساکتم .. حرف نمیزنم. نه که چیزی برای گفتن نباشد . . . نه! به این سکوت پیله کرده ام . . . نه که ندانم چه بگویم . . . نـــه!! اینروزها من از همیشه پر تر از حرفــم! از همیشه بیشتر گفتنی ها دارم . . . ولی من ماندم و یک عـــــــالمه ناگفته هایِ ناشنیده .. حرفهایم را جمع میکنم میگذارمشان گوشه ای روشن، میان دلــــــم! میگذارمشان یک گوشه ی دلم و آنها را هر روز گردگیری میکنم و یادشان می اُفتم و خلاصه آنقدر نگهداریشان میکنم . . . تا روزے که تو بیایــے !.!.! روزی که تو باشی و بخواهی برایت حرف بزنم! تا وقتی برمیگردی اتاقم پر از دوست داشتنی های تو باشد! ![]() ![]() برچسبها: تــو مــال منـی
خــودم کشــفـت کـرده ام
تــو بـا مـن می خـنـدی
با من گریه میکنی
درد دلــت را بـه مـن می گـویـی
دیـــــوانـــــه!
دلـــت بـــرای مـــن تــنــگ می شــــود
ضـــربـان قـلـبـت بـا مـــن بـالا مـی رود
بــا ســــــکـوتم، بــا صـــدایــم
بــا حـضـــورم، بـــا غــیـبـتم ..
تــو مــال منـی
ایــن بــلاها را خـــودم ســرت آوردم
بـــهـ مــن می گویی دوســـتـت دارم
و دوســـت داری آن را از زبان مــــن فـقـط "مـــن" بشــنـوی
بــرای کــه مــی تــوانـی مـثـل بــچـه هــا خــودت را لـــــوس کنی،
نــازت را بـخـرد ، و بــه تـــو دـست نـزنـد ؟
چــه کســی بـا یـک کـلـمـه ، بــا یــک نــگـاه ، دلــت را می ریــزد ؟
بــعــد خــودش جــمــع می کند و ســـر جــایــش مــی گذارد ؟
چــه کســی احســاسـت را تـر و خشـک می کند ؟
اشــکـت را درمــی آورد ، بــعـد پــاک مــی کـنـد ؟
چــه کــســی پــیــش از آن کـه حــرفت را شـــروع کنی تا تــه آن را
نـفــس می کشد؟
دیـــــوانـــــه!
مــن زحمتت را کشــیـده ام تــا بـفـهـمی هــــنـوز مــی توانی انـتـظار
بکشـی
تــپـش قـلـب بگیری ، عـــاشــــق شوی
تــو حــق نداری خـــودت را از مــن و مـــن را از خــودت بگیری
تــو حــق نداری " خــودت " را از خــودت بگیری
مــن شــکایت مــی کنــم از طــرف هــر دویـمان از تـو بـه تــو
چه کســی قـلـب مـــرا آب و جــارو مــی کند
دانــه مـی پاشد تا کـلـمـات مثل کبوتر از ســر و کول مـن بالا بروند ؟
چه کسـی همـان بلاهایی که مــن سـر تـو آوردم ســر مــن آورده ؟
مــن مـــال تـــــــوام دیـــــوانـــــه !
زحــمتــم را کشــیــده ای
کشـــفم کرده ای
دســــتت را به مــن بده
برچسبها:
هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم تو در قلب من در پناه خواهی بود
و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری
دوری، فاصله و فضا بین ماست
و تو این را نشان دادی و ثابت کردی
نزدیک، دور، هر جایی که هستی
و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد
یک باره دیگر در را باز کن
و دوباره در قلب من باش
و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد
ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم
و این عشق می تواند برای همیشه باشد
و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد
عشق زمانی بود که من تو را دوست داشتم
دوران صداقت، و من تو را داشتم
در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید
نزدیک، دور، هرجایی که هستی
من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید
یک باره دیگر در را باز کن
و تو در قلب من هستی
و من از ته قلب خوشحال خواهم شد
تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم
می دانم قلبم برای این خواهد تپید
ما برای همیشه باهم خواهیم بود
و قلب من برای تو خواهد تپید
برچسبها: دســـــت خودت نیسـت زن که باشـــی گاهــــی دوســت داری تکـیـه بدهــی...پــناه بــبری....ضعیــف باشــی...دســت خودت نیــست...گهگاه حریـــصانه بــو می کنــی دســـت هایـــت را...شایــــد عطــر تـــلخ مــردانه اش لا به لای انگــشتانت باقــی مانــده باشـــد... دســت خــودت نیـــست زن که باشــی...گاهی رهــایش می کنــی و پشـــت ســرش آب می ریــزی و قناعــت می کنــی به رویــای حضـــورش... بــه ایــن امیــد که او خوشــبخت باشد..دســت خــودت نیــست زن که باشــی همــه دیــوانگی های عالـــم را بلدی. برچسبها: |